مردم از عشق تو يارا،يك حجابي باز كن ديده ام روشن بر آن اندام سروي نازكن
من ز راهي آمدم بسيار دور دور دور خسته ام جانا برايم جامي از مي سازكن
گفت:داري باده اي بيهوش را هوش آورد اين من و اين باده و اين تو بيا اعجازكن
من به اميد وصالت آمدم يارا كنون گر كه اينجايي وجود خويش را ابرازكن
بي خبر هستم ز پشت پرده و اسرار تو پرده بگشاي و مرا اگه ز رمز و رازكن
منتظر بنشسته ام با یک نگاه نافذت جسم و جان مرده ام را اين زمان افرازكن
من برای نغمه خوانی های تو باز آمدم گوش جان آماده باشد خواندنت آغازكن
نيست نامحرم در اينجا اي نگار نازنين هرچه مي خواهي فرازآن بانگ خوش آوازكن
مرغ دل گويد (ضيا)من را ببر بر كوي يار گويمش عاشق تويي خود سوي او پروازكن
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 425
تاریخ : شنبه 13 شهریور 1395 زمان : 12:30 |
نظرات (0)