اگر كه روي تو اکنون نديدني باشد زماني آيد و آخر كه ديدني باشد
بیا به باغ و گلستان گذر نما این دم ببين كه ميوه ي نارس رسيدني باشد
اگر چه عمر تو افزون ز يكهزاره بود هنوز، بوسه ز روي تو چيدني باشد
هزار سال دگر رخ اگر نهان داري نقاب روي تو آخر كشيدني باشد
خيال آن ننمايي دلا ، که يك لحظه دلم ز دست تو هرگز بريدني باشد
تو باورم بنما ، و چنين مپندارم كه بانگ طبل ز دورش شنيدني باشد
تو راست قامتي اما ، بدان ز هجرانت قد بلند من آخر خميدني باشد
من آرزوي نگاهت به گور خواهم برد اگر كه جان من از تن پريدني باشد
چه دانم از كرمت ، شايدم تو را ديدم هنوز چونكه دل من طپيدني باشد
بهاي يوسف اگر درهمي ست در بازار تو را به ارزش جانها خريدني باشد
چكيده اشك يعقوب ازفراق یوسف خویش زهجر، اشك (ضيا) هم چكيدني باشد
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 458
تاریخ : شنبه 13 شهریور 1395 زمان : 13:46 |
نظرات (0)