کربلا وادی خشکیده
كربلا وادي خشكيده ي بي پايان بود آب وخاكش همه دم گرم و بسا سوزان بود
نه درختي ، نه گياهي ، نه كه آثار حيات همه اينها اثرات كمي باران بود
به ميان دلِ آن بر بيابان چنين آب يك گوهر با ارزشي چندان بود
مثل يك معجزه اي دردل آن دشت كوير نهر پر آب ز يك گوشه اي در جريان بود
گوشه اي ديگر آن دشت بلای بر هوت ميزبان از بر نيكوي ترين انسان بود
سي هزار از سپه کوفه و پیمان شکنان بهر جنگی همه آماده ي در ميدان بود
علقمه شاخه اي از رود پر از آب فرات آنزمان در گِروِ جمعيتي نادان بود
در زميني كه چنين حال وهوا حاكم بود نور خورشيد هم آخر به رویش تابان بود
ناگهان گشت بپا از سوی دشمن جنگی جنگ یک لشگر بد با تنی از نیکان بود
مثل برگي به زمين ريخته مي شددشمن چونكه نيروي خدا در كف آن مردان بود
دشمن اينگونه که می ديددرانديشه خود به درآورد همان حيله كه در پنهان بود
گفت:بنديد شريعه به روي اهل حسين کسی بي آب دراين خاك دمی نتوان بود
نا گهان از سوي دشمن به روي اهل حرم بسته شد آب به يكباره كه چون فرمان بود
تا به اجراي در آورد عدو بستن آب رو به پايان همه ي آب حرم هرآن بود
سوي دشمن همه سيراب به حتي اسبان سوي ديگر همه ي اهل حرم عطشان بود
اي دريغا كه حرم سوخت ز بي آبي،ليك دشمن ازآب چه سيراب وعجب شادان بود
قطع دستان حرم بود بهاي آبي سوي دشمن ولیکن ارزش آب ارزان بود
دردل دشمن نادان همه عصيان همه كفر دل مردان خدا مملّو از ايمان بود
هم بکُشتند،و هم کُشته شدند آخر كار مقصد يك به جهنم ،يكي هم رضوان بود
کُشته گرديد ز مردان حرم يكصد تن يك هزاران به فزون کُشته ز نامردان بود
بعد از آن واقعه نابود شد آخر دشمن گر چه پيروز در آن روز و در آن دوران بود
در غم شاه شهيدان و همه اهل حرم آسمان و همه ي اهل سماء گريان بود
گفتم آن واقعه ي كرب وبلا را پسرم فکر مکن بهر (ضيا) گفتن آن آسان بود
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 452
تاریخ : دوشنبه 05 مهر 1395 زمان : 15:43 |
نظرات (0)