به نام خدا
همین که نام تو در قاب انتظار زدند
رسیدِ عمر مرا مُهر اعتبار زدند
به روز اول خلقت که مِهر هم شد خلق
فروغ مِهر تو بر دل به یادگار زدند
صدای عشق به یک لحظه هم نشد خاموش
اگر به گردن منصور چوب دار زدند
به جبر زاده شدم تا بمیرم از عشقت
به این دلیل مرا جبر و اختیار زدند
دو چشم من به کجا می گذشت آنروزی
که روی چهره ی تو پرده را کنار زدند
به اعتبار تو من را عزیز گرداندند
و عاقبت به سرم تاج افتخار زدند
چه بی فروغ(ضیا)گشت چشم بسیاری
که از فراق رخ یار بسکه زار زدند
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 350
تاریخ : یکشنبه 22 مرداد 1396 زمان : 16:35 |
نظرات (0)