نفس خیمه ی بی تاب فرو می ریزد
خنده ی کودک بی آب فرو می ریزد
گویدآن طفل صغیرآب عمو آب عمو
اشک از چشم تر آب فرو می ریزد
مَشکِ تشنه بغل حضرت سقا اما
تیر ها از سوی مرداب فرو می ریزد
ماه با مَشک نمایان شده درآب ولی
وای خون از رخ مهتاب فرو می ریزد
مسجدکوفه تداعی شده درکرب و بلا
باز هم قامت محراب فرو می ریزد
از سر شدت ضربه همه می دانستند
تکیه گاه همه اصحاب فرو می ریزد
بر سر نعش برادر همه دیدند(ضیا)
ناگهان حضرت ارباب فرو می ریزد
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 421
تاریخ : شنبه 01 مهر 1396 زمان : 9:03 |
نظرات (0)