طبیعت هرچه که دارد سر بهار بریزد
بهار هم ثمرش به روزگار بریزد
ببین سخاوتِ این فصل بعد صدهاسال
هنوز در همه ساله سر قرار بریزد
نصیب هرکه شده عمر پر بها چه بهتر
بهار زتدگی خود به پای یار بریزد
برو به خانه ی معشوق، مخواه که او آید
قرار نیست که دریا به جویبار بریزد
هزار سال(ضیا) دل ز یار دل کنده
فقط دو دیده بر او اشک انتظار بریزد
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 392
تاریخ : دوشنبه 04 تیر 1397 زمان : 18:13 |
نظرات (0)