شب شنیدم من از رسانه رسا
صبح دیدم که هرچه گفت، شده
گوشت ،مرغ و پنیر و شیر و ماست
قیمت جنس ها چه مفت شده
راحت امشب بخواب دخترکم
حرف ارزانی است رویایی
وعده و قول های داده شده
خوانم آن را به قصد لالایی
تابلوی درب هر فروشگاهی
که نوشته شده خدا با ماست
میفروشد گران همه اجناس
اینچنین کاسبی حبیب خداست!
در عوض جنس ها اگر بالاست
ارزش پول ملی پایین است!
عوضی گاه فکر باید کرد
واقعیت همیشه شیرین است
قامت ارز هرچه قد بِکِشَد
دخلِ بیچاره بیشتر اُفت کند
گرچه با قامتش به یک نوسان
گردن بعضی را کُلُفت کند
هر خریدی که می روم بازار
سرِمن بین کاسبا دعواست
برهِ بی شبان و صدها ...
زندگی گاه مثل راز بقاست
به کسی این سروده برنخورد
کی طلا بی عیار خواهد کرد
تا که چوبی به دست برداری
گربه دزده فرار خواهد کرد
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 379
تاریخ : سه شنبه 20 آذر 1397 زمان : 9:53 |
نظرات (0)