یخ زده طبع شعر و شاعری ام
عاجز از گفتن غزل شده ام
ذوق شیرین شعری ام رفته
مثل زنبور بی عسل شده ام
طالب خواندن دو خط شعرم
ولی اشعار نابِ ناب کمه
می و مستی و عاشق و معشوق
اکثر شعرها شبیه همه
گاه در شعر ناب می خواندیم
دردِهمنوع درد و داغ من است
کسی درسی از این سخن آموخت؟
کسی در فکر غزه ویمن است؟
کیفِ پول مرفه بی درد
تا ابد مثل دخلِ بقالیست
صندوق کودکان درمانده
درعوض مثل طبل توخالیست
گاه شاعر ز درد می گوید
از غم هرچه مرد می گوید
از خیابان و مرد بیچاره
در زمستان سرد می گوید
کاش با دیدن چنین صحنه
کُل وجدان شهر می لرزید
در زمانی که مرد بی خانه
زیر باران شهر می لرزید
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 304
تاریخ : یکشنبه 02 دی 1397 زمان : 15:10 |
نظرات (0)