زمان رسيده كه آيي دگربه ملك حجاز كنار کعبه کنی دست خویشتن به فراز
شنیده میشود از هر کجا انا المهدی دو لب ز هم بگشايي سخن كني آغاز
درون سينه ي عالم شود دلي فارغ كبوترانه به سوي تو مي كند پرواز
تمام منتظران تو شاد می باشند در انزمان که دوباره تو را ببینند باز
ز آب زمزم خالص وضوي مي سازند كه با صفوف منظم کنند اقامه نماز
نماز شكر بخوانند عاشقان با تو براي آنكه ز پرده برون شدي با ناز
در انتظار تو مانده جماعت همراه كه جان ودل به كجا مي بري به رازونياز
شب فراق سر آيد چو صبح وصل رسد ميان منتَظَر و منتَظِر نباشد راز
براي آنكه مهيا شود ظهور يار (ضيا) بيا تو به اصلاح كار خود پرداز
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 311
تاریخ : سه شنبه 02 شهریور 1395 زمان : 19:58 |
نظرات (0)