دل در اين سينه هواي سر كوي تو كند ديده هم آرزوي ديدن روي تو كند
ديده و دل نه ز من در فقط اينگونه بود هر دل و ديده اي پرواز بسوي تو كند
دو لب عاشق سرگشته ي راه تو مدام هوس بوسه ز لبهاي نكوي تو كند
اي خوش آنكس كه توانسته به سيري وسلوك موي خود وصل به هر رشته ي موي تو كند
يك گلستانِ گل اينجاست ولي گو بر ما چه گلي هست كه يك ذره ی بوي تو كند
كام خشكيده ي جانها همه روز و همه شب طلب باده اي از جام سبوي تو كند
اي (ضيا) غم مخور آن يار به شايد روزي باده اي هم ز سبويش به گلوي تو كند
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 164
تاریخ : چهارشنبه 03 شهریور 1395 زمان : 11:07 |
نظرات (0)