دو سه روزي كه مرا خانه در اين دنيا بود با توكل به خدا زندگيم بر پا بود
با خدا زندگي من ز ازل شد آغاز (به خدا ) ، تا به ابد هم به چنين بر جا بود
عشق دنيا به دلم جاي نمي داشت دمي چون در آن عشق نبي و علي و زهرابود
جز خدا ياور و ياري ز برم يار نبود او هميشه ، همه دم ، همره من هر جا بود
من هم آخر ز پي اش در همه جا مي رفتم چونكه او همره خوبي ز برم حقا بود
آن خدايي كه مرا بود نگهدار مدام مهربان تر ز پدر مادر من حتي بود
در پي دانش و دين من همه جا مي گشتم چون هدف يافتن دانش با تقوا بود
حق هم ازلطف وكرم دانشي آموخت كه من هر چه مي خواسته ام در دل آن پيدا بود
ولي افسوس نبردم من از آن بهره چنان دانشم گر چه به اندازه ي يك دريا بود
آخر از آن همه ی دانش و علمی به چنان بجز اين دفتر شعري چه دگر ما را بود
عاقبت دست اجل آمد و جانم بگرفت گر چه آن لحظه اميدم به شب فردا بود
چه غريبانه بيامد چه غريبانه برفت هر كسي مثل من آخر به جهان تنها بود
بدنم خاک نمودند (ضيا) دانستم آخرين منزل دنيايي من اينجا بود
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 257
تاریخ : چهارشنبه 03 شهریور 1395 زمان : 12:05 |
نظرات (0)