صداي پاي گل بوتراب مي آيد شعاع نوري از آن آفتاب مي آيد
همانكه چهره خوددرحجاب پنهان داشت دگر بسوي جهان بي حجاب مي آيد
تبر به دست ز بهر شكستن بتها دو باره بت شكني با شتاب مي آيد
يگانه منجي عالم بسوي خاطره ها سوار مركب و پا در ركاب مي آيد
اگر چه پر ز بدی گشته گوشه دنیا بدي رود به فنا چون ثواب مي آيد
بگو به مردم ناباوران هر آيين نشانه اي ز درون كتاب مي آيد
اسير مسئله هاييم بي جواب كنون براي حل مسائل جواب مي آيد
تويي كه تشنه اي و حال تشنه گان داني بگو به تشنه لبان را كه آب مي آيد
به طور ، يا كه حرا ، يا صفا ، نمي دانم به كي ،كجا ز خدايش خطاب مي آيد
(ضيا ) اگر كه شود دير وقت آمدنش دوباره بر سر قومي عذاب مي آيد
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 343
تاریخ : چهارشنبه 03 شهریور 1395 زمان : 13:35 |
نظرات (0)