شبي از هجر تو يارا خواب راحت ندارم ز غم و غصّه ي تو حال عبادت ندارم
شب و آرامش و تنهايي شب، خيلي خوبه ولي من مثل تو بر تنهايي عادت ندارم
من به دنبال تو گردم همه شب در همه جا خانه بر دوشم و هيچ جايي اقامت ندارم
هر کسی از تو مراد دل خود می طلبد من به جزء ديدن رخسار تو حاجت ندارم
بر زبان و دل من رازي نهفته ست كنون ولي بر گفتنِ اين گفته شهامت ندارم
گر چه هرگز نشده رازي نهفته به ابد من هم ازحبسِ چنين گفته اي طاقت ندارم
فکرم این بودکه عمری توشدی پرده نشین این من هستم كه دگر چشم سلامت ندارم
مشگل از دیده بود ، ورنه تو هستي پيدا من به ديدار جمال تو لياقت ندارم
گر تو را ديده نديد ست خراب است دلم ديگر از گفتن اين جمله خجالت ندارم
شاكيم از دل و چشمان خود اكنون،(والله) هرگز از دست تو اي يار شكايت ندارم
دل و ديده كنم اصلاح (ضيا)شاهد باش نكنم گر كه من اينكار شرافت ندارم
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 220
تاریخ : سه شنبه 09 شهریور 1395 زمان : 12:21 |
نظرات (0)