ياري دگر بجز تو ندارم هنوز هم تنها تويي هر آنچه كه دارم هنوز هم
با انکه که عشق ناب توكردم به دل نهان بد نام خلق شهر و ديارم هنوز هم
بودآن چه باده اي كه بنوشيدم ازكف ات كز مستي اش هميشه خمارم هنوز هم
يك چاره اي نما بر احوال زار من بر اضطراب عشق دچارم هنوز هم
عمرم به آخر آمده اما ز سوي تو دلخوش به يك زمان قرارم هنوز هم
تير نگاه دیده رها کن به سوی من بهتر ز بهترين شكارم هنوز هم
حس میکند (ضیا) که شمیم تو می وزد شايد نشسته اي به كنارم هنوز هم
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 220
تاریخ : سه شنبه 09 شهریور 1395 زمان : 13:50 |
نظرات (0)