نفس هم پیش پای بسته ی جانم کم آورده
قفس در پیش مرغ عشق می دانم کم آورده
به پرواز آمدم سوی تو ازاین قالب خاکی
مرا دریاب کز دستم نگهبانم کم آورده
هزاران سال می گریم من از داغ جدایی ها
یعقوبِ پیر کنعانم که چشمانم کم آورده
نگاهی مهرانگیز از کران دیده بر ما کن
به زیر بار بی مهری دامانم کم آورده
(ضیا)گفتاببخشایم از این گفتار بی پرده
که درپیش جنون عشق ایمانم کم آورده
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب
بازدید : 710
تاریخ : دوشنبه 04 تیر 1397 زمان : 18:19 |
نظرات (0)